ریشه یابی وآژه کاسپین
نوشته ی زیر در دنباله ی نوشته یی از دوستی فرهیخته در باره ی ریشه ی وآژه ی قزاق نوشته شد:
چنان می نماید که در باره ی ریشه شناسی قزاق نگرشهای دگرگونی وجود دارد . البته در برخی از فرهنگها ریشه ی آنرا برگرفته از واژه ی ترکی "قز" به میانای "ولگرد" و "آواره" نشان می دهند. از سوی دیگر برخی از مورخین قزاق ها را از تبار "کازار"ها "کاسار" ها یا "خزر" ها که در کناره ها دریای کاسپین می زیستند و تولید کننده ی فلز قلع بودند که یونانی ها آن را کاسیتیریس می نامند-- که به میاتای از کاسیان آمده است. کاس ها از نوادگان سکاهای باستان می باشند , شهرهای کازان پایتخت تاتارستان و کاشان و همدان که دردوران ایلامی ها اکاسایا بود نشان از شازندگی این تبار دارند. که به گمان من ارزش گواهگی بیشتری می تواند داشته باشد .برای نمون نگاه کنید به متن لاتین Pacta st Constitutiones که می توان آنرا در Konstitutsiya ukraine' koi het' mans koi derzhavin ( Lviv, 1997)
اینان در نبردهایشان به ویژه با امپراتوری بیزانتین پیروزمند بودند و امپراتوربیزانتین برای برپایی صلح دختر خاقان را به همسری پسر خویش دراورد . بعدها پادشاهان لهستان "بولسلاو دلیر" و "استفان باتوری" بر قزاق ها چیره آمدند ولی قزاق ها برای بازیابی آزادی خود رهبری "هتمن بوهدان خاملنیتسکی" را که زیر پشتیبانی سوئدی ها بود پذیرفتند. از دید واژه شناسی اگر بپذیریم که "کاز " یا "کاس" از ریشه ی "کازار" یا "کاسار" است که دریای کاسپیان یا خزر با ان هم ریشه است و ایتان همان کاسایو ئی هایی هستند که استرابو از آنها سخن گفته و انها را به دربندهای خزر پیوند می دهد. و پیش از او درسده ی بیست و چهارم پیش از میلاد ایلامی های دوران "پوزور اینشوشیناک" از آنها یاد شده است . آشور ها نیز از آنها به نام کاسی ها یاد کرده اند و "کار - کاسی" به میانای شهر کاسیان در زبان آنها بوده است. گواهه ی دیگر پسوند "آک" در کاساک است که آنرا در زبانهای باستان در نامهایی مانند اینشوشنیاک و آژیدهاک و زهاک نیز دیده ایم و حتی به گمان من سمک عیار نیز براستی سماک است و "آک" به میانای سرور و آقا است (حتی خود واژه ی آقا از ریشه ی "آک" یا "اکا" ست) بنابر این آژید هاک به میانای سرور سرزمین اژدها ست و کازاک به میانای سرورکاسی است.
به افسردگی باید گفت که پس از ازمیان بردن بسیاری از گواهه های تاریخی و سنگ نبشته ها ی پارت ها و آرش اکیان بسیاری از پژوهشگران اروپایی پیوند کاس هارا با سکاها پس از نخستین آفندشان به بابل و سرنگونی نخستین دودمان بابل به خاستمان هند Proto-Indian پیوست داده اند. (برای نمون نگاه کنید به , Harmatta J در History of Civilizations of Central Asia, Volume 1 ) اگرچه بسیاری از آنها میان هم پیوندی ریشه های واژه های یونانی کاسپیویی و کاسپیا Κασπία یا واژه ی ایران میانی کاسپ از ریشه ی باستانی کاژوا همگنی دارند. و این پذیرفته شده است که"کاژوا" از خاستمان ایرانی Proto_Iranian "آژوا" و در سانسکریت "آزوا" अश्व که در زبان مادها و اوستا به "آسپا" که همان اسب است شاخه زد و در پارسی میانه "آسا" شد که در زبان ساکا همان "اژشا" ست . به هرروی این ریشه بود که در خاستمان ایران "کاشوا" به "کاسپا" در زبان ماد و "کَسپا" در زبان باختر کهن و"کاژشا" در زبان ساکای کهن شناخته شد. و از این روست که هرودوت در میان مردمان ساتراپی ها ی ایران از کاسپیویی های در همسایگی در یای کاسپین نام می برد که همچنین در شمال خاوری ایران می زیستند و البته گروهی از آنان به شمال باختری ایران در منطقه ی اران کوچ کرده بودند .
پژوهشگران اروپایی از اینکه کسایی ها سیزده هزار کمانگیر را به یاری ایلامی ها در نبرد با بابیلون فرستادند ابراز شگفتی می کنند. شماری از آنان از اینکه نامهای "سوریاس"، "ماروتاش" و "بوگاش" در میان ایزدان کاس ها با نامهای ایزدان هندی "سوریا"، "ماروت " و "بهاگا" خویشاوندی دارد و در ایران تنها "بغ" به آوند ایزد شناخته میشد وسوریا و ماروت ناشناخته بودند. عراده سواران کمانگیر کاس را که بر بابل چیره امدند به هندوان پیوست می دهند. بدون آنکه در نگرش بگیرند که پس از پدیداری زرتشت و ستیزه ی موبدانی مانند کارتیر تنها ایزدان برجسته مانند میترا و آناهیتا و بهرام توانستند ماندگار بمانند و بسیاری از ایزدان میترا باوران همانند ماروت و سوریا در ایران فراموش شدن
به افسردگی باید گفت که پس از ازمیان بردن بسیاری از گواهه های تاریخی و سنگ نبشته ها ی پارت ها و آرش اکیان بسیاری از پژوهشگران اروپایی پیوند کاس هارا با سکاها پس از نخستین آفندشان به بابل و سرنگونی نخستین دودمان بابل به خاستمان هند Proto-Indian پیوست داده اند. (برای نمون نگاه کنید به , Harmatta J در History of Civilizations of Central Asia, Volume 1 ) اگرچه بسیاری از آنها میان هم پیوندی ریشه های واژه های یونانی کاسپیویی و کاسپیا Κασπία یا واژه ی ایران میانی کاسپ از ریشه ی باستانی کاژوا همگنی دارند. و این پذیرفته شده است که"کاژوا" از خاستمان ایرانی Proto_Iranian "آژوا" و در سانسکریت "آزوا" अश्व که در زبان مادها و اوستا به "آسپا" که همان اسب است شاخه زد و در پارسی میانه "آسا" شد که در زبان ساکا همان "اژشا" ست . به هرروی این ریشه بود که در خاستمان ایران "کاشوا" به "کاسپا" در زبان ماد و "کَسپا" در زبان باختر کهن و"کاژشا" در زبان ساکای کهن شناخته شد. و از این روست که هرودوت در میان مردمان ساتراپی ها ی ایران از کاسپیویی های در همسایگی در یای کاسپین نام می برد که همچنین در شمال خاوری ایران می زیستند و البته گروهی از آنان به شمال باختری ایران در منطقه ی اران کوچ کرده بودند .
پژوهشگران اروپایی از اینکه کسایی ها سیزده هزار کمانگیر را به یاری ایلامی ها در نبرد با بابیلون فرستادند ابراز شگفتی می کنند. شماری از آنان از اینکه نامهای "سوریاس"، "ماروتاش" و "بوگاش" در میان ایزدان کاس ها با نامهای ایزدان هندی "سوریا"، "ماروت " و "بهاگا" خویشاوندی دارد و در ایران تنها "بغ" به آوند ایزد شناخته میشد وسوریا و ماروت ناشناخته بودند. عراده سواران کمانگیر کاس را که بر بابل چیره امدند به هندوان پیوست می دهند. بدون آنکه در نگرش بگیرند که پس از پدیداری زرتشت و ستیزه ی موبدانی مانند کارتیر تنها ایزدان برجسته مانند میترا و آناهیتا و بهرام توانستند ماندگار بمانند و بسیاری از ایزدان میترا باوران همانند ماروت و سوریا در ایران فراموش شدن
Comments
Post a Comment